دیروز برام این آهنگ رو فرستاد. میگه نمیدونم چرا هر وقت گوش میدم یاد تو میفتم. دانلود کردم ببینم چیه دیدم همونه که تو کیش شنیدم و این چند هفته آهنگ پرتکرار ماشینم بود. به روم نیاوردم و گفتم نشنیده بودم
صبح قرار داشتیم. وقتی زدم بیرون هوا ابری بود کلی خوشحال شدم چون عاشق گشت زدن تو هوای بارونی هستم. اما باز هم نبارید. چند قطره بیجون انگار کسی اون بالا دستش رو شسته و تکون داده. انقدر کم بود که حتی نیاز نشد برف پاککن بزنم!
اول رفتیم معاینه فنی و مثل همیشه حوصلم سر رفت و با سرعت جلو زدم و جاش گذاشتم. اصلا عادت ندارم کسی رو تعقیب کنم به خصوص اگر آهسته بره. چند سال پیش، روزی که میخواستم ماشین رو تحویل بگیرم قرار شد رضی با تاکسی بیاد و من هم از محل کار ولی از اونجا که مثل همیشه فس فس کرده بود برای به موقع رسیدن با ماشین خودش اومده بود. دیگه قرار شد من ماشین رو تحویل بگیرم و اون مراقب باشه. اولش هم کمی ترسیدم چون بهرحال ماشین متفاوتی بود و در ضمن پلاک نشده بود هنوز ولی اولین دور برگردون رو که رد کردیم پام رو گذاشتم رو گاز و ده دقیقه زودتر از اون رسیدم خونه. یادش به خیر تو پارکینگ دور ماشین بودیم که رسید و کلی خندیدیم.
بعد از ناهار راه افتادم سمت کاخ تنهایی. امروز گفتم پخش ماشین رو بذارم رو شافل و دیگه انتخاب نکنم و روی تکرار نذارم. یعنی تمام آهنگهای سال خاطره انگیز زندگیم پشت سر هم پخش شد. عجیب بود اما به دلم نشست حسابی. اون ترانه فوقالعاده "ببر" از گروه چارتار و "ادعا" از سون بند. خیلی خوب بودن.
وقتی رسیدم انقدر انرژیم بالا بود که قید خواب بعد از ظهرم رو زدم. چایی گذاشتم با شیرینی و نشستم پای قسمتهای ندیده سریالم.
روز خوبی بود. امیدوارم تمام هفته همینطوری باشه.
_ دو سه تا خط اول رو که نوشتم سوییچ کردم رو صفحه خصوصیم بعد دیدم این چند خط رفته تو چرکنویس و چون روز خاصی بود گفتم اینجا هم کلیات رو بنویسم:)