دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

در جستجوی شکوفه‌ها

اون هفته پیشنهاد دادم سَری به مهارلو و شکوفه‌هاش بزنیم که پذیرفته شد. 

به خاطر کارهای اداری من، برنامه افتاد برای امروز. صبح نزدیک‌های ساعت 10 جمع و جور کردیم و زدیم بیرون. مسافت طولانی‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. وسط راه یادم افتاد که امروز پانزدهم هست و 10 سال پیش درست در چنین روزی با همکارها همین مسیر و مقصد رو رفتیم.

پنجشنبه بود؛ من، ابرکوهی و مهندس دیوانه مرخصی ساعتی گرفتیم و مدیر آی‌تی و خانم مهندس آهسته هم مرخصی کامل. قرارمون جلوی خونه ابرکوهی بود. ما سه تا با ماشین من رفتیم و بقیه هم یکی یکی اومدن. تو خونه آبی به سرو صورتمون زدیم و خوراکی برداشتیم. یادش بخیر مهندس دیوانه به ابرکوهی گفت بهش صندل بده اونم براش دمپایی حمام از اون سوراخ سوراخ‌ها آورد که واقعا خنده‌دار بود به خصوص وقتی خار می‌رفت  تو پاش. امروز رفتم سراغ عکس‌ها و کلی خندیدم:))

مری و مهندس هم اومدن و در نهایت تو  دوتا ماشین پخش شدیم و راه افتادیم. ما تو ماشین مری اینا بزن برقص داشتیم و بقیه تو ماشین مدیر آی‌تی بخور بخور... روبروی دریاچه نمک یک موقعیت خیلی عالی سرسبز و پر از شکوفه پیدا کردیم و همون‌جا بساط آتیش و جوجه کباب راه انداختیم البته که من ناظر بر امور بودم و تشویق می‌کردم. بعد از ناهار هم کلی گشت زدیم و بازی کردیم و عکس گرفتیم. 

موقع برگشت رفتیم کنار دریاچه. با مری و خانم آهسته از جمع فاصله گرفتیم و با تمام وجود جیغ می‌کشیدیم چون قبلش بحث از این بود که جیغ زدن مثل گریه کردن آدم رو سبک می‌کنه و واقعا هم حس خوبی داد بهمون. اون روز خیلییی خوش گذشت از اون خوشی‌های بی‌تکرار بود در نوع خودش هرچند همون شب خبر تغییرات رسید و وقتی رسیدم خونه مهندس دیوانه با پیامش خبردارم کرد.

امروز اما هرچی رفتم اثری از اون سرسبزی نبود. تک و توک درخت‌ها شکوفه داشتن و اکثر باغ‌ها فنس‌کشی شده بود. به هر شکل دور زدم و رفتیم سراغ دریاچه. به قدری عقب‌نشینی کرده که بغضم گرفت بعد خیلی هم کثیف بود. یعنی تغییرات اقلیمی یک طرف، بی‌ملاحظگی هموطنان هم از طرف دیگه گند زدن به این پدیده شگفت‌انگیز طبیعی.

خلاصه این‌که نه فقط شکوفه‌ای نبود که با دیدنش محظوظ بشم بلکه دلم هم گرفت برای چیزهایی که دیگه نیست. حالا باز ما شانس داشتیم و حداقل زیبایی‌ها رو دیدیم ولی نسل یا نسل‌های بعدی که واقعا محروم هستن.

نظرات 4 + ارسال نظر
لیمو پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 23:19 https://lemonn.blogsky.com

چه عکس خوشگلی
خواهر منم مثل شما تمام تاریخ ها رو یادش میمونه حالا من تاریخ تولدم رو هر وقت میخوام بنویسم جایی اول یه کم فکر میکنم.

خوشکل میبینی لیموی عزیزم ممنون
آره من اکثر تاریخ ها به خاطرم میمونه. خیلی هاشو هم یادداشت میکنم ولی امان از تولد خودم! یعنی از اول پاییز شمارش معکوس میزنم تا ۱۴ آذر که روز موعود میرسه

گیل‌پیشی سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 18:02 http://Www.temmuz.blogsky.com

ماشاالله چه عکس زیبایی
واقعا یکی از آرزوهام اینه که از نزدیک ببینمتون

ممنونم عزیزم
منم که از خدامه حالا من زیاد دیدنی نیستم ولی شهرمون هنوز قشنگه حتما بیا

گیل‌پیشی سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 17:17 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام خواهر گلم. خوبی؟
عکس رو نمیاره. واقعا حیف از طبیعتی که برفنا رفت.
سفرهای کوتاه و یهویی خیلی میچسبه

سلام به روی ماهت نازنینم
آره والا خیلیییی حیفه. به خصوص برای ما که تغییرات رو می‌بینیم تلخه واقعا
زودی پاشو بیا تا همینم خشک نشده

تراویس بیکل سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 17:09 https://travisbickle2.blogsky.com/

همیشه به خوشی و تفریح

ممنون و همچنین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.