دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

اوقات خوش

دیشب قرار شام داشتیم. عصر زنگ زدم به مری ببینم چه ساعتی میریم گفت فسقلی با بچه‌های پیش دبستانیشون قرار گذاشتن همدیگرو ببینند! میریم باغ ارم و بعدش میاییم یعنی کمی دیرتر قرار بذاریم. انقدر ذوق کردم گفتم ببین نسل به نسل چقدر همه چیز عوض میشه. من خودم اولین بار بعد از دیپلم بود که با دوتا از دوستام قرار گذاشتیم:))

چون مقصد تو مسیرشون بود قرار شد من خودم برم و منم تصمیم گرفتم ماشین ببرم. میدونستم پارکینگ داره ولی یادم نبود پنجشنبه هست و شلوغی خاص خودش. نفس هم باهام بود و سر راه مسافر رو هم سوار کردم. خوشبختانه مسیر خلوت‌تر از چیزی بود که نگرانش بودم و راحت رسیدیم. مری اینها هم کمی بعد رسیدن و کلی بهمون خوش گذشت. فسقلی درخواست بستنی داشت و اتفاقا یک کافه عاالی روبروی رستوران بود و همونجا خواستش اجابت شد. البته به نام اون و به کام ما:)

دوازده و نیم خداحافظی کردیم.  فکر میکردم حالا دیگه دیر وقت هست و خبری نیست اما موتوری‌ها بودن. همون‌ها که خیلی میترسم ازشون. گروهی جمع میشن، ویراژ میدن و اضطراب ایجاد میکنن. قبلا فقط تو بلوار چمران بودن اما دیشب همه‌جا بودن. مزیتی که داشت این بود که حواس جمع‌تر از همیشه روندم و به سلامت رسیدیم خونه. 

شب خوبی بود و معمولا تو این جمع، برنامه ریزی‌های تفریحی خیلی خوبی اتفاق میفته و در اکثر موارد هم اجرایی میشه.


نظرات 6 + ارسال نظر
گیل‌پیشی یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 21:58

سلام پریسا جانم. خوبی؟

مرررسی عزیزم خوبم تو هم خوب باشی همیشه قشنگ

Khatoon یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 16:52 https://memories-engineer.blogsky.com/

همیشه به خوشی

همینطور برای شما عزیزم

مهربانو یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 14:02 http://baranbahari52.blogsky.com/

بستنی بهترین انتخابه

بله البته من معمولا بعد از غذا بخصوص شام دسر نمیخورم ولی به این پیشنهاد نمیشد نه گفت جاتون سبز

لیمو شنبه 31 تیر 1402 ساعت 14:06 https://lemonn.blogsky.com/

بستنی همیشه موجب شادیه دیگه توی این روزهای گرم که نو علی نووووره از خوبی

آره واقعا جای شما سبز

محیا جمعه 30 تیر 1402 ساعت 20:15

به خاطر این موتوری ها منم غروب روزهای تعطیل میترسم رانندگی کنم کاش این موتورها جمع بشند یا قوانین براشون بذارند. دور آدم رو احاطه میکنند. یا از قصر جلوی آدم میپیچند

وای دقیقا همینه. بعد چند سال پیش دوتا موتور دو سرنشینه جلو چشممون بهم خوردن و پرت شدن و صحنه فوق‌العاده وحشتناکی خلق شد که هربار باز برام تداعی میشه و اذیتم میکنه

گیل‌پیشی جمعه 30 تیر 1402 ساعت 13:10

خداروشکر که روز خوبی بوده دوست نازنینم

فدای تو مهربون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.