دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

دوستی فصل قشنگیست

مامان جانم خیلی زیاد سخت‌گیر بود به ویژه در مورد ارتباطات من با دوستام. اجازه نداشتم با هرکسی دوست بشم و رفت و آمدی هم در کار نبود. با تمام این حرف‌ها همیشه از بابت دوست‌یابی خوش‌شانس بودم.

یادم نیست چطور ولی اول راهنمایی با لیلا دوست شدم و باز یادم نیست چطور ولی برای اولین بار مامان جان اجازه داد برم خانه دوستم. تا قبل از اون فقط با بچه‌های همسایه‌ها رفت و آمد داشتیم و رفتن به منزل یک دوست همکلاسی شگفتی و تغییر بزرگی در زندگی من محسوب میشد حتی با اینکه مامان و بابا من رو رسوندن و بعد هم اومدن دنبالم. خونشون هم خیلی نزدیک بود.

اینجوری بود که لیلا شد دوست صمیمی من. فقط سه سال راهنمایی همکلاس و هم مدرسه‌ای بودیم و از دبیرستان دیگه با هم نبودیم اما دوستیمون ادامه‌دار شد و روز به روز محکم‌تر. 

مامان جان خیلی دوستش داشت گاهی انقدر ازش تعریف میکرد که حسودیم میشد و لج می‌کردم.

بعد از دانشگاه ازدواج کرد و رفت تهران.

سال ۹۶ که رفیق از دست رفت خیلی کمکم کرد خودمو جمع و جور کنم. دعوتم کرد تهران و حسابی بهم رسید تا حالم عوض بشه. 

لیلا برای من مصداق بارز و مسلم واژه «دوست» هست. یعنی اگر نبود هیچ‌وقت تعریفی از عبارت دوست خوب نداشتم.

کرونا که شروع شد دیگه شیراز نیومد تا شنبه همین هفته و امروز بعد از چهار سال همدیگرو دیدیم. خانه پدریش قرار داشتیم همون خانه قدیمی. از در که وارد شدم تمام خاطره‌های بچگی اومد جلوی چشمم. مامان و باباش مثل همون روزها مهربون و گرم و صمیمی استقبال کردند. پسرش امسال مهندسی شیمی رو تموم کرد و امشب شام مهمون اون بودیم. چند مدل پیتزای خوشمزه درست کرده بود. انقدر خاطره تعریف کردم که فک درد گرفتم ولی نمیشد اون هیجان رو پنهون کرد.

دوستی ما ۳۶ ساله شد و این یکی از نعمتهای خداست که همیشه بخاطرش شکرگزارم. 


نظرات 4 + ارسال نظر
Khatoon یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 16:51 https://memories-engineer.blogsky.com/

من هم همین قدر محدود بودم تو دوران مجردی
وقتی هم که ازدواج کردم کار و زندگی و بچه داری به محدودیت هام اضافه کرد
ولی خب تو محیط کار ارتباطات خوبی داشتم
دوستی تون صد ساله بشه

به نظرم تو جامعه مردسالار زن‌ها تقریبا همیشه محدود هستن به نوعی. از ما که گذشت بهر روی
فدای محبتتون خانم مهندس عزیزم

لیمو شنبه 31 تیر 1402 ساعت 14:05 https://lemonn.blogsky.com/

۳۶ سال کم نیست واقعا. امیدوارم یک رقم دیگه هم به سالهای دوستیتون اضافه بشه و همیشه شادی ها رو با هم جشن بگیرید.

ممنون از مهرت لیمو جون منم کلی آرزوهای خوب برات دارم عزیزم

محیا جمعه 30 تیر 1402 ساعت 20:20

من دوست هام بعد ازدواج شون راهشون جدا کردن خودمم آخرین فرد بودم وقتی ازدواج کردم تقریبا دورم خلوت بود من بودم و همسر شاید اگر منم روابط خودمو داشتم کمتر به همسر گیر میدادم
چقدر خوبه آدم فرد امن تو زندگیش داشته باشه

بله خدا رو شکر واقعا لازمه همچین شخصی. ایشالا برای شما هم کلی اتفاق خوب بیفته که به جای گیردادن برای هم تعریف کنید و بخندید

گیل‌پیشی پنج‌شنبه 29 تیر 1402 ساعت 06:44 http://Www.temmuz.blogsky.com

پریسا جانم دیگه مثل قبل نذاری یهو بری ها. همچنان باش و بنویس.
از بس خوب و مهربونی، دوستتون هم مثل خودتونه
دقیقا پری من هم رفته تهران واسه درس. بهش می‌گم اونجا ازدواج نکنی‌ها.
ازدواج‌، آدما رو از هم دور می‌کنه. اما دوست دبیرستانم بی‌وفا بود بعد ازدواجش ناپیدا شد. در حد اینکه تو اینستا برام پست طنز میفرسته.

عزیزمممم لطف داری مهربون
ولی واقعا این دوستم خیلی خاص و منحصر به فرده. خدا رو شکر ازدواجش هم مانعی نشد فقط فاصله فیزیکی گرفتیم که پذیرفتیمش دیگه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.