دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

شهر، بدون ترافیک

چند سال پیش میخواستیم بریم ترکیه. تو فرودگاه مأمور گیر داد بهم که شلوارت کوتاهه و این در حالی بود که فقط سه سانت از پام معلوم بود اما چون بخاطر موقعیت کاریم نباید جلب توجه میکردم و از اونجایی که خوشبختانه پاچه شلوارم دوبل داشت، دوبلشو برگردوندم و رد شدم ولی از همون موقع گوشه ذهنم مونده بود. وقتی خودش میدونست حتی از تو پرواز هم دیگه این مسئله اهمیتش رو از دست میده چرا اینجوری کرد؟

گذشت تا یکی دو ماه پیش که مسافر بودیم. آقا تو فرودگاه خیلیا بدون شال با اون موهای خوشکلشون تو چشم مأمورا نگاه میکردن و بی هیچ مشکلی از گیت رد میشدن. مقصد هم که کلا منطقه آزاد بود حالا دیگه آزادتر شده بود. با اینکه خودم هنوز جسارتشو پیدا نکردم ولی یجواریی انگار دلم خنک شد.

امروز صبح مسافرا رو رسوندم فرودگاه و دیدم یه بنر خیلی گنده زدن که به بی‌حجابها خدمات نمیدن! بهتره ادامه ندم...

و اما از مسیر فرودگاه بگم که چقدر خلوت بود. کیف کردم انقدری که برگشتن به جای کمربندی از بلوار مدرس اومدم ولیعصر، بعد کریم خان بعد علم و نهایتا بلوار چمران. حالم جا اومد. دلم میخواست همینجوری برم و بزنم به جاده. خیلی خوب بود. از پس فردا دوباره همون شلوغی هست و همون ترافیک.

میدون ستاد یه ماشینی احمقانه پیچید جلوم و از اون بوقای خرکی زدم براش که هیچ خوشم نمیاد ولی لازم بود. رد که شد دیدم پلاکش غیر بومیه. اول با خودم گفتم مسافر بود و گناه داشت ولی بعد دیدم الآن سالهاست که توی شیراز همه مسافرن. بس که خوبیم ما!!!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.