دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

سرما خوردگی

مثل اینکه سرما خوردم. بخاطر بی احتیاطی خودم شد.  گرما باعث شد "شبه لباس" بپوشم و موقع خداحافظی با همون تا دم در رفتم یادم نبود چند سالمه و مقاومت بدن مثل سابق نیست!

صبح میخواستم برم بیرون چندتا کار انجام بدم. پیامک بانک هم اومد و باید سر میزدم ولی حسش نبود و بعد از صبحانه و گفتگوهای صبحگاهی دوباره اومدم توی تخت و درازکشیدم. 

 وای باز عادت کردم به آماده خوری و دوباره که برم اون خونه کارم سخت میشه.

همینجوری داشتم تو اینستاگرام میچرخیدم دیدم شهرام عبدلی هم فوت کرده. دلم گرفت به دو دلیل؛ دلیل اول به خودم مربوطه و دومی اینکه رفیق از دست رفته ام در موردش خیلی حرف میزد. از کارهای مشترک و سفرهاشون و خلاصه وقتی میدیدمش یاد رفیق میفتادم.

از اینا گذشته بازیگر خوبی بود بخصوص تو نقش های منفی کاملا فرو میرفت و باور پذیرش میکرد. روحش شاد بهرحال...

تازه پیروز خوشکل و جذاب هم رفته بیمارستان. عاشقش بودما کاش زنده بمونه:((

امیدوارم عصر تنبلی نکنم و از تخت جدا شم. خواب رو به جز شب دوست ندارم. تازه کارم دارم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.