تو مهمونی شب یلدا، عروس یواشکی گفت میخواد داماد رو غافلگیر کنه و براش مهمونی تولد بگیره اونهم چند روز قبل از روز تولد که ۱۱ دی هست. کلی سفارش و قسم و تاکید که سوتی ندم. نمیدونم چرا نگران بود آخه من که ماجرای سوتیهام رو براش تعریف نکرده بودم. اینکه صفور بهم میگفت خدای سوتی! البته خفه شدم تا مهمونی تمام شد و خودم رو کنترل کردم.
از اونجایی که هدیه گرفتن برای آقایان خیلی برام سخت هست طبق معمول رفتم سراغ دیجی. یک ست هدیه چرم حدود یک و خوردهای انتخاب کردم و سفارش دادم.
دیشب از طرف میزبان تماس داشتیم که برنامه گستردهتر شده و همه دعوت شدن. جالب اینجا بود که خیلی جدی و به دور از هرگونه تعارف، هدیه بردن رو ممنوع کردن. با ذوق زیاد سفارش رو لغو کردم و خیلی زود مبلغش برگشت. به قدری خوشحال شده بودم که بعدش خجالت کشیدم.
من هیچموقع آدم خسیسی نبودم و هرجا پولی خرج کردم با رضایت کامل بوده به خصوص برای کسانی که دوستشون دارم و برام مهم هستن اما این خوشحالی دیشب عجیب بود.
الآن فکر میکنم شاید بخاطر این هست که دخل و خرج دیگه با هم نمیخونه. مثلا از تابستان که ایمپلنت دندان تمام شد تا همین هفته پیش که برای روکش رفته بودم بیشتر از ۶۰ میلیون هزینه دندانپزشکی شده. چندتا عصبکشی و پر کردن و روکش و ... یعنی در اصل برنامهریزی مالی چند سالهای که باهاش میتونستم پسانداز کنم بعد از سالها شکست خورد.
خدا رو هزار بار شکر که پشتوانه دارم ولی بهرحال غمانگیز و ترسناک هست که نتونی پسانداز کنی یا حتی جوری که دوست داری خرج کنی. شاید هم درسی بود برای خودداری از ریخت و پاشهایی که ناخودآگاه میکردم.
تصمیم گرفتم راجع به مینیمالیسم مطالعه کنم. ببینم از پسش بر میام یا نه!
- و پست شماره ۱۰۰
اوه حق داشتین دندون پزشکی واقعا دردناکه. هم از لحاظ فیزیکی هم روحی!
+ و امیدوارم تولد بسیار بسیار مبارکشون باشه. چه کار جالب و قشنگی.
بله متاسفانه دندانپزشکی از اون مقولههاست که نمیشه نادیدهاش گرفت

ممنون از لطفت عزیزم. خیلی مهمونی خوبی شد هرچند شخص مورد نظر تیزتر از این حرفهاست که بشه غافلگیرش کرد