امروز روز شیراز هست. چه حس خوبی داره که شهرمون روز مخصوص داره برای خودش. من عاشق شهرم هستم به حدی که حتی تصور زندگی در جای دیگری رو هم نمیتونم داشته باشم. بعد از شیراز فقط کیش برام قابل تحمل بوده تا الآن اون هم با امید به بازگشت...
حتی این سالها که شهرم غارت شده باز هم برای من بهترین نقطه دنیاست.
-اول اون هفته تو باغ جهاننما پانتهآ بهرام رو دیدم. چقدر متواضع و خوش رو بود. بهش خوشآمد گفتم و آرزوی اقامت خوش کردم. اف۳ گفت چرا عکس نگرفتی؟ گفتم همون اندازه برام لذتبخش و کافی بود. در حالی این حرف رو زدم که ۳۰ سال پیش از تمام هنرپیشههایی که برای جشنوارهها میومدن شیراز امضا میگرفتم اونهم هرشب تو دفترهای مختلف. یعنی مثلا از یک نفر ۴ بار شاید اینهم از نشانههای بلوغ و پختگی باشه، شاید هم نه!
- یکی از رفقای قدیمی محل کار که چند سالی میشه مهاجرت کرده، پیام صوتی گذاشته که اومده ایران و خواسته همدیگر رو ببینیم. خب اون هفته که کلا غار تنهایی بودم. خواستم این هفته قرار بذارم ولی بعد پشیمون شدم. حس کردم چندان مناسبتی نداره. درسته که آدم بسیااااار باارزشی هست و انصافا خیلی همراه بود به خصوص اون سال اول ولی من بعد از تجربه اون روز سیاه، انگار محتاطتر شدم. دلم نمیخواد کاری کنم که بعدش پشیمون بشم و بگم ای کاش نکرده بودم. هرچند مطمئنم هیچکس نمیتونه با اون شدت اوقات من رو تلخ کنه ولی بهرحال عقل حکم کرد که احتیاط کنم!
- بالاخره چشم زدم و اینجا هم برق میره. دیروز ۲ ساعت تمام بیبرق بودیم. اف۱ و نفس هم پیشمون بودن. بعد از چایی پیشنهاد دادم مشاعره کنیم. خیلی باحال بود؛ اف۱ ترانه میخوند با آواز، اف۲ که در همه زمینهها درستکارترین هست خیلی ماهرانه با گوشی تقلب میکرد اما انصافا اف۳ خیلی مسلط و با پشتوانه شرکت کرد حتی بهتر از من با این همه ادعا! حرکت جالبی بود و کلی خندیدیم. تازه باعث شد بعدش با خودم تمرین کنم.
- همسایه خونه قبلی یک ظرف بزرگ پر از دلمه برگ مو فرستاده و گفته چون فلانی (یعنی من) دوست داره براش درست کردم. کیف کردم از اینهمه معرفت. خدا رو شکر هوسهای خوراکیم زود اجابت میشه
پارسال پاییز سعادت دیدن شهر زیبای شیراز رو داشتم و واقعا آدم سیر نمیشه از اینهمه زیبایی. هر وقت بتونم حتما دوباره میام
به به
این دفعه که اومدی حتما خبرم کن
روز شیراز مبارک پریسا جون
باغ جهان نما واقعا زیباست.
ممنون عزیزم
تشریف بیارید