دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

یا خالی و یا لبریز

یک چیزی که در مورد خودم فهمیدم  اینه که صفر و صدی هستم یعنی حد وسط ندارم معمولا. یا کاری رو انجام نمیدم یا تمام توانم رو صرفش می‌کنم.

به قول استاد بهمنی عزیز: 

تا نیمه چرا ای دوست؟ لاجرعه مرا سرکش

من فلسفه‌ای دارم؛ یا خالی و یا لبریز

صبح تو مسیر برگشت به خونه دیدم چهره شهر عوض شده! یاد هشت سال پیش این موقع‌ها افتادم. رییس، مشاور ارشد بود ظاهراً. رفتم پیشش و گفتم من هیچ مشارکتی نمی‌کنم. اون هم قبول کرد و تعجب کردم. اون سالِ به خصوص حسابی نورچشمی بودم و اون استعفانامه کذایی هم توی جیبم بنابراین فکر کردم به همین دلیل زود قبول کرده. چقدر ساده بودم ای خدا...

فرداش که روز اول فعالیت بود مسئول ستاد بانوان زنگ زد و دعوتم کرد برم پیششون چون دوستم بود قبول کردم و رفتم و فوری معلوم شد  جناب رییس ازش خواسته. دیگه لجبازی نکردم اما گفتم حالا که افتادم تو دام حداقل با خودشون باشم. خلاصه یک هفته هرکاری از دستمون ساخته بود انجام دادیم و حتی فراتر از اون. یادمه خود رییس وسط خیابونِ معروف شهر فعالیت!! می‌کرد و حتی یک بار دانشجوهاش رد شدن و کلی جیغ کشیدن براش. چند وقت پیش پسرم یکی از عکس‌ها رو فرستاد. نوشته بود خواستم کمی بخندی ولی بهش گفتم که خیلی حرص خوردم. البته از حق نمیشه گذشت که خیلی بهمون خوش گذشت مگر روز موعود که خیط شدیم و تا یکی دو روز حالمون گرفت ولی خیلی روزهای خوبی بود یادش بخیر.

اون موقع هم صفر وصدی عمل کردم. منی که کاملا مخالف بودم وقتی به هر دلیلی وارد گود شدم کم نذاشتم حتی تو کمپین تغییر عکس پروفایل شرکت کردم و کلی از دوستام فحش خوردم اما با تعصب دفاع کردم.

امروز تمام اون حال و هوا برام تداعی شد و طبق معمول خاطره‌بازی کردم و خندیدم بر ایام جوانی و جاهلی.

آهنگ این روزهام هم شده این:))