دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

تازه‌ها

1. اولین بار به نظرم 5 ساله یا کمتر بودم که با خواهرها و دخترای فامیل رفتم استخر عمومی. یک استخری بود به نام فرح که البته این اسم زمان افتتاحش بوده و بعد از انقلاب اگر اشتباه نکنم اسمش شده بود حجاب! استخر روباز و خیلییی بزرگی بود یعنی بزرگترین استخری بود که من دیدم. بزرگتر که شدم چون  سر کوچه پدر بزرگم این‌ها بود برای دوره آموزش شنا ثبت نامم کردن. الهی بمیرم مامان جانم باهام میومدن و همونجا مینشستن تا من مثلا آموزش ببینم اما من عشقم این بود که یک بار برم توی آب خیس بشم بعد برم زیر آفتاب دراز بکشم. نه مربی و نه مامانم هیچکدوم حریف نشدند که من تمرین کنم. آخر سر هم تو بزرگسالی شنا یاد گرفتم. شرم بر من!

آخرین بار که رفتم اون استخر تو سانس آزادش بود. یادمه یک یا یک و نیم ساعت زمان داشتیم و با سوت ناجیان خوشکل و خوش استایلش، باید از آب در میومدیم اما  اون روز هنوز یک ربع از شروع سانس نگذشته بود که از اطراف و اکناف سوت زنان گفتن سریع بیایید بیرون. چرا؟؟!! چون یک احمقی توی آب کارخرابی کرده بود اون هم از نوع جبران ناپذیر:(( خلاصه با چه حالی اومدم خونه فقط خدا میدونه. مایو رو که انداختم دور حوله هم 48 ساعت توی محلول دتول بود و بعد شسته شد. هرچند دیگه هیچ‌وقت رغبت نکردم ازش استفاده کنم.

بعد از اون مدت زیادی فاصله افتاد و من تو اون مدت فقط خواب استخر رو میدیدم تا دوره دانشگاه و اون استخر باحالش و دوستان و ماجراهای هیجان‌انگیزش و بعد هم از حدود 10 سال پیش این استخر فعلی جورشد. روز اول که رفتم به نظرم خیلی استخر کوچکی اومد و طبیعی بود چون با چیزی که قبلا دیده بودم مقایسه می‌کردم. اما در عوض مزایایی داره از جمله اینکه؛ همیشه خلوت هست یعنی تو تمام این سال‌ها بیشتر از 5 نفر نبودیم، زمان استفاده 4 ساعته، همه همدیگرو میشناسیم و به ندرت کسی رو از بیرون راه میدن، طول و عمقش هم برای شنا کاملا مناسبه و مهم‌تر از همه هزینه‌اش باور نکردنیه.

اون سری که با بچه‌ها رفتیم استخر هتل دیدم ای بابا اصلا نمیشه شنا کرد همین که روی آب سر بخوری رسیدی اون طرف و دیگه مهلت شنا کردن نیست فقط برای آب بازی و هدفی که ما داشتیم یعنی دورهمی خوب بود.

اما مدتی پیش یک مجموعه ورزشی بزرگ نزدیک خونمون پیدا کردم. رفتم تو سایتش برای بررسی و در نهایت برای یک سانس استخر پرداخت آنلاین کردم و با هماهنگی، دیروز عصر رفتم. اول از همه چه منشی نازی داشت یه دختر کم سن فوق‌العاده خوش فرم با صورت ظریف و خیلی هم خوش برخورد. بهش گفتم اومدم شنا ولی در مورد باشگاه هم اطلاعات میخوام مربی رو صدا کرد و اطلاعات گرفتم و باهام اومد استخر. نیوش اون هفته گفته بود که استخر بزرگی نیست و زیاد جا نخوردم به نظرم پنج در پنج بود و حداکثر عمقش 150. اما  چندتا دستگاه ورزشی توی آب بود و کلی وسیله برای آب درمانی. سانس هم ظاهرا خصوصی بود چون توی اون یک ساعت فقط خودم بودم و زمان که تمام شد یک نفر دیگه با مربی اومد. تجربه خیلی خوبی بود هرچند استخر خودم رو ترجیح میدم ولی اونجا هم لذت‌بخش بود. میخوام برای ورزش تو این باشگاه ثبت نام کنم چون شرایطش خیلی انعطاف داره و محدودم نمیکنه فقط نمیدونم تو این گرما شروع کنم یا وقتی هوا خنک‌تر شد!

2. امروز صبح دوباره با اف3 رفتیم گلخونه‌های قصردشت و مستقیم سراغ همون باغی که توش کلی پرنده‌های خوشکل و رنگ و وارنگ داره. من قرار نبود چیزی بخرم چون همون قبلی‌ها به قدر کافی ذهنم رو مشغول کردن. اینکه نمیتونم درست و به موقع بهشون برسم شرمنده‌ام میکنه:( اما چندتا پتوس مرمری و ابلق دیدم که نتونستم مقاومت کنم و خریدم.

البته میخوام ببرمش اون خونه و گلدونش رو عوض کنم. خدا کنه آسیب نبینه و بتونم درست جا به جاش کنم چون از همون موقع عاشقش شدم:))

اف 3 هم چندتایی گلدون برای ایوان و توی راهرو و چندتا هم برای داخل خونه خرید. وقتی داشتیم از باغ خارج می‌شدیم چشمم افتاد به گلدون‌های گوجه گیلاسی و دلم ضعف رفت و اینگونه بود که این خوشکل رو هم خریدم


- دیشب دوتا خواب عجیب و درهم دیدم. صبح که اف 1 زنگ زدگفت دیشب فلان خواب رو دیدم گفتم منم دقیقا همینطور و اف3 هم که داشت میشنید گفت منم دیدم خیلی جالب بود!

اما خواب اولی که برای من بی‌مورد هم بود، تا حدودی تعبیر شد.