دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

این چند روز ...

چند شب پیش بر و بکس اومدن پیشم. پسرم رو خیلی وقت بود ندیده بودم فقط تلفنی در ارتباط بودیم.  کلی ذوق کردم براش. طبق معمول تو گپ و گفت‌ها انقدر شور گرفتیم که گرمم شد و تمام پنجره‌ها رو باز کردم و بعدش که شور خوابید یخ کردم‌. صبحش هم که اومدم خونه حس کردم مسیر سینوس‌ها ملتهب شده و درد میکنه‌ خلاصه کلداکس خوردم تا امروز که رفتم استخر. خیلییی حال داد بهم. تمام ۴ ساعت رو استفاده کردم. تو سونا حسابی حالم جا اومد انگار کله‌ام حسابی باز شد. موزیک منتخب جدید هم گذاشته بودم رو واکمن و حالشو بردم. نیم ساعتی تو جکوزی نشستم که دو تا خانم دیگه اومدن منم برای فرار از حرافی دوباره پریدم تو استخر که خالی بود. یاد استخر دانشگاه افتادم که زمان دانشجویی با بچه‌ها قرار میذاشتیم و بعد از کلاس  میرفتیم. استخر دانشگاه یکی از بهترینا بود و پیشرفته. از اونا که زیر آب موزیک پخش میشد. یادش بخیر بس که شلوغ بود نمیشد راحت شنا کرد در عوض کلی شیطنت میکردیم و شاید در کل یک یا دوبار پیش میومد که عرض استخر رو شنا کنیم. به جاش اینجا همیشه خلوته‌. امروز هم فقط سه نفر بودیم که اون دوتا هم رفتن و تنها موندم و حسابی لذتشو بردم. بعدش هم رفتم بالا موهامو سشوار کشیدم، پذیرایی مفصلی شدم و برگشتم خونه.

مایو جدیدی که از دیجی خریدم رو افتتاح کردم و عااالی بود تا رسیدم خونه رفتم یه رنگ دیگه سفارش بدم اما دیدم رنگ خوشکلاش ناموجوده. حیف شد‌.

دیشب با عمو اینا حرف زدم. خیلی تعریف میکردن از همه چیز. نیلو میگفت تو یک چراغ سبز نشون بدی من همه کار برای اومدنت میکنم. خودمم بدم نمیاد ولی میدونم که در نهایت آدم غربت نشینی نیستم. تازه همینجا چند روزی که میرم اون خونه اونم با فاصله ۲۰ دقیقه کلی دلم تنگ میشه چه برسه به اونور دنیا.

اونشب که راجع به محیط کار سابقم حرف زدیم برای چندمین بار تو این سالها خوشحال شدم که اومدم بیرون واقعا خدا چقدر دوستم داشت.

راستی امروز صندل اهدایی اف ۳ رو هم برای بار اول پوشیدم خیلی شیک و راحته. چقدر پارسال در به در دنبالش گشتم و نبود.