دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن
دختر پاییز

دختر پاییز

هیچ‌حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن

سفر به جزیره رنگ‌ها

بعد از کلی فکر و کلنجار رفتن با خودم بالاخره برای تور هرمز ثبت‌نام کردم. به هیچ‌کدوم از دوستام هم نگفتم ولی به روز سفر که نزدیک شدم ترسیدم که تنهایی اذیت بشم و بهم خوش نگذره ولی در هر صورت تصمیمم کاملا جدی بود.

چهارشنبه شب رفتیم ترمینال. خواهر جان همراهیم کرد و چقدر هم خوب شد که اومد چون از بعدازظهر گروه سفر رو چک نکرده بودم و نمی‌دونستم برنامه یک ساعت عقب افتاده. نزدیک بود با یک گروه دیگه برم:))

ساعت کمی از 10 گذشته بود که حرکت کردیم. 14 سال از بار آخری که با اتوبوس سفر رفتم می‌گذشت و هیچ ذهنیتی هم از اتوبوس وی آی پی نداشتم. اصلا نمی‌دونستم اتوبوس تک صندلی هست بنابراین اولین موضوع خوشحال کننده همین بود چون دلم نمیخواست تو مسیر حرف بزنم و از اونجا که اگر کسی کنارم بود حتما تا صبح حرف می‌زدم خیلی برام خوب شد. کمی که گذشت لیدر که خوشبختانه همون لیدر شیراز گردیمون بود و خیلی دوستش دارم صحبت کرد و خوشامد گفت و خواست که بقیه هم خودشون رو معرفی کنند و دومین موضوع خوشحال کننده هم این بود که همسفرها همه آدم حسابی بودن از همونا که دلم می‌خواست.

توی مسیر هوا خیلی بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم و انتظار داشتم سرد بود. تا خود بندرعباس رسما یخ زدیم و خب اصلا خوابم نبرد هم بخاطر هیجان، هم سرما و هم اینکه عادت دارم روی دست بخوابم و نمیشد. 

اسکله حقانی توی بندرعباس واقعا شلوغ بود و پر از مسافر. از اونجا اتوبوس دریایی سوار شدیم  و رفتیم هرمز. قرار بود صبحانه بخوریم و بعد بریم گردش. اقامتگاهمون فوق‌العاده گرم و صمیمی بود و صبحانه مفصلی هم آماده. اتاق‌ها رو تحویل گرفتیم و رفتیم برای گشت توی جزیره.

واقعا انتظار این همه زیبایی اونم بکر و طبیعی رو نداشتم. حالا خلیج فارس که همیشه عقل از سرم میبره ولی ساحل سرخ و دره لاک‌پشت‌ها و جنگل حرا و ... خلاصه همه چیز شگفت‌انگیز بود. برای گشت، دوتا هایلوکس در اختیارمون بود که بیشترمون پشتش می‌نشستیم و اونجا دیگه حسابی با هم دوست شدیم و تا می‌شد خوش گذروندیم. آخر شب اول تو ساحل کنار آتیش نشستیم و چای ذغالی خوردیم. از اون تصاویر رویایی من ساخته شده بود.

جمعه عصر هم راه افتادیم به سمت شیراز. تو مسیر برگشت دیگه کمی خوابیدم چون همه خسته بودیم و سکوت حاکم شده بود. ساعت یک بامداد هم رسیدیم شیراز و امروز تو گروه عکس فرستادیم و خوش و بش کردیم.

خدا رو شکر اولین تجریه سفر کاملا مستقلم عالی بود. قبلش نگران بودم که نکنه تنهایی اذیت بشم یا مثلا همسفرها اونجور که دوست دارم نباشن و خیلی فکرهای بازدارنده دیگه ولی الآن خوشحالم که رفتم. یاد گرفتم هرگز آدم‌ها رو قبل از شناخت و فقط از روی ظاهرشون قضاوت نکنم. یاد گرفتم تو سفرها یا برنامه‌های گروهی حتما باید انعطاف داشته باشم. و اینکه چقدر خوبه سفر راهنمای ماهری داشته باشه.

خلاصه خیلی بهم خوش گذشت. دوست‌های خیلی خوبی پیدا کردم و احتمالش زیاده یک بار دیگه در آینده نزدیک این سفر رو تکرار کنم. جزیره و جاذبه‌هاش و مردمش رو  زیاد دوست داشتم. 

نظرات 4 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 15:12

من رو هم می‌بردین هرمز خوب ؛))))

جاتون سبز‌ اگر نرفتین حتما توصیه می‌کنم. واقعا زیبا و جذابه هرمز
بعد خوبیش این بود که هیچ اتلاف وقتی نداشتیم و برنامه‌ریزی تور از نظر من عالی بود

گیل‌پیشی پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 21:40

سلام عزیزدلم. خوبی؟ دلم برات تنگ میشه.

عزیزمی یادت نره

گیل‌پیشی دوشنبه 6 آذر 1402 ساعت 14:39

همیشه به شادی و سفر عزیزدلم‌.
کشورمون واقعا بهشته. هرکشور دیگری بود، کلی امکانات برای جذب توریست فراهم می‌کرد.

ممنونم قشنگ من
دقیقا همینطوره که میگی حیف واقعا

لیمو یکشنبه 5 آذر 1402 ساعت 09:40 https://lemonn.blogsky.com

هرمز خیلی خیلی خییلی قشنگه. خصوصا جزیره سرخش رو من خیلی دوست داشتم. خداروشکر که خوش گذشته

آره خیلی قشنگ بود و آرامش‌بخش. یکمی هم ابر بود که زیباییش رو بیشتر می‌کرد. خیلی خیلی به دلم نشست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.